مملی ما،هدیه ی آسمانی ما

امروز باباي ممل بعد از 5 روز از رشت برگشت.باباي ممل براي الگو هاي برتر تدريس به رشت رفته بود كه اول كشور شد.ممل هم با يك خنده طولاني استقبال ويژه اي از باباش كرد سوغاتي ها هم زياد بود اما همه مال يك نفر بود.....شير ممل....و سر من بي كلاه موند!!!

و سر انجام پس از درخواست هاي بيشمار دوستان عكس هاي شير ممل(يكي ديگر از لقب هاي امير محمد)روي وبلاگ آمد و شما مي تونيد براي ديدنشون ادامه مطلب رو بزنيد! براي بزرگ شدن عكس ها روي آنها كليك كنيد.    اولين آبي كه شير ممل خورد.اونم با چه علاقه اي!    اولين غذايي كه شير ممل خورد.اونم با چه اشتهايي!   شير ممل به صورت رسمي!     هيس.....شير ممل خوابه......   از خواب بيدار شده و اصلا خوش حال نيست.....واويلا..... ...

امروز امیر محمد رفته توی ٨ ماهگی و پس یک حورایی تولد هشت ماهگي آقا ممله!(آقا ممل يكي از لقب هاي امير محمد كه بعدا با بقيه لقب هاش هم آشنا ميشيد)خودش هم مثل اينكه خوش حاله و همش مي خنده! ما هم خوش حاليم اما چون خود ممل فكر جيب بابايش هم هست، گفته جشن نمي خوام (بازم رمزي گفته)و ما هم قرار گذاشتيم تو جشن يك سالگيش جبران كنيم. ...

سلام هم از طرف من و هم از طرف ممل. ممل بهتون ميگه:من كسايي رو كه به وبلاگ ام سر مي زنند رو خيلي دوست دارم.(البته به صورت رمزي) من هم به همتون سلام و خوش امد ميگم و اميدوارم با مملي همراه باشيد.